عقاب



ذهنم داره منفجر میشه 

دلم میخواد جیغ بزنم و گریه کنم یا بمیرم اصلا 

واقعا خسته ام نمیدونم چرا اینطوری شدم نمیدونم و نمیدونم ،اصلا نمیدون چمه ،مشکلم کجاست

یکی رو دوست داشتم که تا الان نتونسم بهش بگم و تقریبا 1 ماهه فراموشش کردم ولی تنها کسی که واقعا عاشقشم همونه و تا ابد فک کنم تو قلبم باشه ،بعد اون تو ایام امتحانات بود که یکی از همکلاسیام بی دلیل و به علت ها مزخرف پیام میداد و منم جواب سر بالا میدادم  ولی بعد امتحانا گفتم بزار این حرف دلشو بزنه و یکم آزاد گذاشتمش و راحت اومد گفت که به من علاقه داره ،منم میدوسم قبلا با یکی از پسرای کلاسمون بوده بهش گفتم ذهنم و قلبم قبولت نمیکنه و شرمندتم ولی به گفته خودش مدت زیادی با اون پسر نبوده و فقط اجازه آشنایی به اون پسر رو داده در هر حالت فرستادمش به جهنم:))  ولی منو از کار زندگی انداخت اعصابم خورده کلا بهم ریختم حس هیچیو ندارم و دلمم فقط یکی دیگ رو میخواد 

از این مزخرفات بگذریم ولی من واقعا خسته شدم نه قلبم یاری میکنه نه ذهنم به خدا دوست دارم بشینم بیوفتم دنبال هدفای نازنینم ولی ذهنم شدیدا مشغول و مقفوله.

الانم حسش نیست کامل بنویسم خستم خسته میفهمی خسته .


تل و اینستا رو بستم ببینم تا کی میتونم دواام بیارم الانم رفتم پانسیون تا یکمااه پروژه رو جلو ببرم و ددسام روکه نخوندم ،بخونم

باور میکنی من حس بی سوادی شدید اذیتم میکنه دوست دارم تو رشتمم موفق بشم و باید درس بخونم .

4 تا تحقیق باید آماده کنم و درسارو اوکی کنم .


پیش به سوی موفقیت و تلاش.


تا حالا حس کردین فردی شما رو خیلی دوست داره و در واقع عاشقتونه ولی خودت نتونی بهش نزدیک بشی به خاطر گذشته اش .

اینطوری خیلی واقعا بده .

عاشقت باشه ولی نتونی بهش نزدیک بشی و دوتا ذهنیت تو مغزت باهم جدال کنن که نزدیک شو و دور شو ،یروز میگی تموم ولی روز بعد کلا ورق بر میگرده.

خیلی قضیه پیچیده و مسخرست .


بعضیا هستن وفتی باهاش برخورد داری یا حتی وقتی بهش فکر میکنی تنت میلرزه و به آدم احساس بدی دست میده . و برخی از افراد هم هستن که تن صداش و طرز نگاش و کلا به آدم آرامش میده .

کاش بتونیم از نوع دومیش بشیم .

دیشب یکی پیام داده بود و فقط میخواسم بگم که تو اگه من مردمم نمیخواد برام پیام تسلیت بفرستی و بلاکش کنم ولی بازم چیزی نگفتم بهش ولی همینجا قول میدم اگر تو عمرش یکبار دیگ پیام بده بلاکش میکنم و میفرسم بره به جهنم.



دوسم داره خیلی .

وقتی امروز گفت خواستگار اومده برام و من گفتم جوابت چی بوده ،بعد چند دقیقه جواب داد ،تو این تایم واقعا پریشان شدم  ،من که هی اذیتش میکردم که زودتر ازدواج کن برو و کلی سر به سرش میزاشتم ولی فهمیدم یه حسی دارم بهش .ولی 100 درصد مطمعن نیستم ،پس مثل قبل آرام میرم جلو ببینم چی پیش میاد.

تو این 6 ماه طوری تغیرر کرده که اصلا قابل تصور نیست اوون فرد 6 ماه قبل کجا و این کجا ،آدم جدید شده

نمی دونم چی منو دوست داره ،کلی خواستگار خوشتیپ و پولدار داره ولی میگه پول و ماشین و خونه و قیافه برام مهم نیست ،فقط خود طرف مهمه،عجب دیوونه ایه این والا من خودم بودم با خودم ازدواج نمیکردم

خیلی دوست داره بشنوه از من که بهش بگم "دوست دارم"ولی منم نگهش داشتم تا یکبار و فقط یکبار بگم به کسی که لیاقتشه ،خداجون خودت آدمشو اوکی کن بزار تو حای درست استفاده بشه.

مرسی خداجون

باید درسامو شروع کنم 

سال نو تون هم مبارک


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها